اگه آدم گذاشت اهلیش کنن بفهمی نفهمی خودش رو به این خطر انداخته که کارش به گریه کردن بکشه
آدمهای سیاره شما، پنجهزار گل را در باغچهای میکارند اما گلی را که میخواهند، آن میان پیدا نمیکنند...
جز با چشم دل نمیتوان خوب دید. آنچه اصل است از دیده پنهان است. ارزش گل تو به قدر عمری است که به پاش صرف کردهای!
انسانها این حقیقت را فراموش کردهاند، اما تو نباید فراموشش کنی. تو تا زندهای نسبت به چیزی که اهلی کردهای مسئولی!
باید خیلی خیلی حوصله کنی. اولش کمی دورتر از من به این شکل لای علفها مینشینی، من زیرچشمی نگاهت میکنم و تو لام تا کام هیچی نمیگوئی- چون کلمات سرچشمهٔ سوءتفاهمها هستند- عوضش میتوانی هرروز یکخرده نزدیکتر بشینی.
تو هنوز برای من پسربچهای بیش نیستی مثل صدهاهزار پسربچه دیگر و من نیازی به تو ندارم. تو هم نیازی به من نداری. من برای تو روباهی هستم شبیه به صدهاهزار روباه دیگر. ولی تو اگر مرا اهلی کنی هردو به هم نیازمند خواهیم شد. تو برای من در عالم همتا نخواهی داشت و من برای تو در دنیا یگانه خواهم بود.
شبانگاهان که بهآسمان پرستاره مینگری، آنها بهتو تعلق دارند، گوئی ستارهها میخندند، چون من روی یکی از آن ستارهها زندگی میکنم، روی یکی از آن ستارههای خندان. ستارهها فقط بهتو تعلق دارند، همان ستارههایی که میتوانند بخندند.
سلام :) امروز که رفتم مشیر کهنه، گفتم یه سر برم داخل کوچه امید نوروزی که مدال طلای کشتی فرنگی را برای شیراز و ایران به ارمغان آورد. از یه سمت دیگه پنجره یکی از اتاق هاشون توی حیاط
خونه مادربزرگم اینا باز میشه، اونوقت بگین من مشهور نیستم
اینم عکس کوچشون
امروز رفتم نانوایی، نان سنگک بگیرم. آقایی که خمیر آماده میکرد اومده بیرون....دستش توی گوشش بعد از مغازه کناری آچار گرفته با موتورش ور رفته، وقتی خم شد توی جیب عقبش چاقو هم دیدم بعدش لباس مخصوص سفید و خمیری شدش هم کلی با موتور برخورد کرد....
خواستم بهش بگم این درست نیست....گفتم حتما مردم هم حمایت میکنن...نگاهی به مردم توی صف انداختم دیدم یکی دستش توی دماغشه، یکی.... به هر حال پشیمون شدمو رفتم یه نانوایی دیگه....
حالا امروز خودم هم خطا کردم و یه جا که دید نداشتم با سرعت از شیب پایین اومدم که نزدیک بود یه پیکان بخوره به من...شنیدم که به کنار دستیش گفت: نگاه کن ترا خدا...
قبلشم که یه پسر داشت به دختری که شلوار قرمز پاش بود التماس میکرد سوار ماشینش بشه که حتی با ایستادن من هم در دوقدمیش راضی نشد ولش کنه اما بالاخره دختر قبول نکرد....نزدیک کلانتری هم بودیم...اون پسره هم یه دوست پسر دیگه داشت.... اینا هم کتک میخوان....خدایی این غیرتو سراغ داره کسی؟
بجنس تر از تو، بجنس نمیبینم، اشکامو پاک کن، محتاج تزکینم، ای بجنس من، ای عشق شیرینم، بی تو خلم، بی تو میمیرم
الکی گفتم!
موبلندوارد میشود
دیری دیمممممممممممممممم
تو رو خدا بیاین بزنین تو سر این بهانه گیر
بزنم؟! بزنم؟!
تو رو خدا بذارین بزنم
بابا این جناب ننر همش حرف خودش رو میزنه
همش توهم فانتزی داره
میگه من براش مهم هستم ها ولی اصلا بهم توجه نمیکنه
منم نمیخوام دلش رو بشکونم
خب شما بگین چیکا کنم؟!
راستی مبارک باشه بهانه گیر . خواهر زادت رو میگم
:) فکر کنم میفهمم چی میگی...شاید مثل خاطره هایی از دوران دبیرستان، اولین ایمیلی و وبلاگی که ایجاد شد...
حتما روزای خوشحالی بودن!
بعضی وقتا آهنگای قدیمی مثل آهنگای گوگوشو گوش میدم، حس خوبی بهم دست میده چون احساس میکنم منو به گذشته ای میبره که صفایی بود و صمیمیت های اصل...
من که از دوستی های وبی خسته شدم، دوست دارم برگردم وقتی توی کوچه با بچه ها بازی میکردیم، دخترو پسرای خشگلو بلا...وقتی روی تخت توی حیاط مینشستیم کنار بزرگترامون و شب همونجا دور هم کوکو و گرجه و سبزی میخوردیم و آخر از لابلای پشه بند به آسمون خیره میشدیم و خوابمون میبرد...
کباب روی چوب انجیر.....
جوگیر شدم :))
خدایا اگر دعا کنم هی هر روز یه خواستگار برای موبلندم بیاد به نظرت دعای خوبیه؟ آخه من دوست دارم گیتار زدنش خوب بشه :) آخه این عکسو کی گذاشته اینجا؟! چه ربطی داره؟...موبلند جون تو بگیر بخواب، چیزی نبود، این همسایه ها یه عکس اشتباهی گذاشته بودن رو دیوار ما پریشونتم